آن روزها که نعره دیوهای ستم را در پشت برج و باروهای غم اندود می شنیدم.

آن روزها که سپیدی حق را در ظلمت تباهی می آمیختند.

آن روزها که دریای طوفان زده زندگانی، زورق بی بادبان حیاتم را در کام خویش گرفته بود.

تنها تو بودی ای صنمو من در تمنای تو.بدنبالت.از قفا

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین جستجو ها